خرداد ۱۴, ۱۴۰۴

تجربه های شما در بازار؛ یک بار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک سومین بار تو دستی ملخک

فهرست مطالب

مقدمه‌ای من باب تجربه‌های شما در بازار:

این داستان توسط یکی از کاربران سایت به عنوان یک «تجربه واقعی» به ثبت رسیده است. تلاش بخش «تجربه های شما» محلی برای ثبت نوشته های تمام افرادی است که قصد به ثبت رساندن تجربه هایی دارند که شاید برای دیگران به نحوی مثمر ثمر واقع شود.

داستان این تجربه

داستان من مثل خیلی های دیگه از بورس شروع شد. ما یه دامادی داشتیم که دو دهنه مغازه تو پاساژ داشت و کار و بارش خوب بود یکی از دوستاش گفته بود بیا پولتو بزار بورس، اون موقع تازه سهام تامین اجتماعی اومد بیرون این که خریده بود و دو هفته توی سود هم بود. این یکبار پول خرید جنسای دو ماهشو گذاشت بورس و بعدش با پولش ماشین عوض کرد و اومد پیش ما که بیایید بازار بورس ایران گنج بوده و ما خبر نداشتیم. منم تازه از سربازی اومده بودم و درگیر کارای زمینای کشاورزی و ... بودم، یه بخشی از پول وامی که گرفتمو بهش دادم با این دید که حالا دیگه اومده از من که برادر زنشم چیزی گفته پیشش کم نیارم بعدا به خواهرم نگه داداشت دو قرون نداره پول دربیاره و بی هیچ امیدیم پولو بهش دادم و راستش از خدامم بود پولو خراب کنه بعدا یه چیزی داشته باشم پاش کج شد بزنم تو سرش، ولی سه ماهی که گذشت گفت بیا ببین چی شده پولت و تو اگه بیشتر بلد بودی و اعتماد میکردی بیشتر پول میزاشتی الان بنز داشتی و ... . از اونجایی که شانس از اولشم به ما نیم نگاهی نمینداخت با خودم گفتم این پول با دعای مادرم پوچ نشد همینو قدر بدون و بردار و در برم. همینکارم کردم. برداشتم و در رفتم ودیگه ام هرچی گفت بیا پولتو بزار گوش ندادم. کل پولم ۲ برابر شده بود تقریبا. دیگه با خیال راحت به زمینا رسیدم و یکمشو درخت سپیدار کاشتم کنار زمین و بقیه اش و خرج کردم سر زمین و قسطای وامم حواسم بود دستم بمونه سر وقت بدم. سرتو درد نیارم آقا سامیار محصولمو که به سیلو تحویل دادم و بهم چکشو دادن باز دومادمون اومد که کجای کاری، دنیا چه پیشرفتی کرده و شما نمیدونیدو بیت کویین هست و طلاست و ساتوشی از خودشونه و نمیزاره کار خراب بشه و ... باز اومد. دیگه خلاصه که اتریوم ۲۰۰ دلاری و بیت کوین کش ۲۵ دلاری گرفتیم و اتریوم شد ۲۰۰۰ دلار دیگه هم تعحب که خدایا اینقدر پول درآوردن آسون و ما تو زمین بیل میزنیم؟ و یکمم ناراحتی از اینکه این دومادمون تو چنگم نیوفتاد و تازه برای سودایی که ساخته بود دیگه یه ادب و احترام اضافه ام بهش بدهکار شدم. دیگه سر بین ۴۷ هزار دلاری دومادمون گفت نقد کنیم فلان استاد اقتصادش گفت تا همینجا می ارزید. خلاصه که با پولش یه تراکتور گرفتم یه خونه ام ساختیم ولی من دستمو داغ کردم دیگه این سمتا نرم چون هرچی شانس تو زندگیم داشتم از دعای مادرم بنظرم خرج شد. یکبار جستی ملخک، دوبار جستی ملخک سومین بار تو دستی ملخک.

تجربه نویس: سجاد خداوردی

پربازدید های این هفته

اشتراک گزاری

https://imsamy.com//?p=12580

مطالب پیشنهادی

دسته بندی ها

نظرات و کامنت ها

دیدگاهتان را بنویسید

ثبت نام

فقط می توانید از حروف انگلیسی و اعداد استفاده کنید. نام کاربری باید با حروف شروع شود

تایید شمارهاجباری

کد تایید ارسال شده به موبایل خود را وارد کنید

برگشت
ثبت نام
imsamy می‌خواهیم اعلان‌هایی را برای آخرین اخبار و به‌روزرسانی‌ها به شما نشان دهیم.
رد کردن
اجازه دادن به اعلان ها