وقتی پای معاملات به میان میآید، ذهن یک تریدر میتواند بهترین دوست یا بدترین دشمن او باشد. سالهاست که در بازارهای مالی فعالیت میکنم و بارها شاهد بودهام که چگونه پیشبینیهای فاجعهآمیز، حتی در برابر دادههای منطقی، تصمیمگیریهایم را تحت تأثیر قرار دادهاند. این مقاله را مینویسم تا به پدیدهی Catastrophic Thinking یا تفکر فاجعهآمیز بپردازم و بررسی کنم که چرا ذهن ما تمایل دارد آینده را تاریکتر از واقعیت ببیند و این موضوع چگونه بر استراتژیهای معاملاتی اثر میگذارد.
تفکر فاجعهآمیز چیست؟
تفکر فاجعهآمیز، گرایش ذهن به پیشبینی بدترین سناریوهای ممکن در مواجهه با عدم قطعیت است. بهعنوان یک تریدر، بارها خودم را در دام این نوع تفکر گرفتار دیدهام؛ مثلاً وقتی قیمت یک دارایی شروع به ریزش میکند، ذهنم فوراً به سمت سناریوهایی مثل سقوط کامل بازار یا از دست رفتن کل سرمایهام میرود. اما آیا این پیشبینیها منطقیاند؟
از منظر روانشناسی، این پدیده ریشه در مکانیزمهای بقای مغز دارد. مغز ما برای محافظت از ما در برابر خطرات، اغلب خطاها را بیش از حد بزرگنمایی میکند. این موضوع در مدلهای تصمیمگیری اقتصادی نیز دیده میشود. برای مثال، در نظریه چشمانداز (Prospect Theory) کاهنمن و تورسکی، افراد در برابر زیانها حساسیت بیشتری نسبت به سودها نشان میدهند. به عبارت دیگر، ذهن یک تریدر بهصورت پیشفرض، وزن بیشتری به احتمال زیان میدهد تا سود.
چرا ذهن یک تریدر به فاجعه فکر میکند؟
برای فهم این موضوع، بد نیست نگاهی به مدلهای ریاضی بیندازیم. فرض کنید احتمال وقوع یک رویداد منفی (مثل افت ۲۰ درصدی بازار) تنها ۵٪ باشد. طبق نظریه انتظار (Expected Utility Theory)، یک تصمیمگیرنده منطقی باید این احتمال را در کنار سود یا زیان بالقوه وزن کند. اما در واقعیت، ذهن یک تریدر ممکن است این ۵٪ را بهعنوان یک تهدید حتمی تفسیر کند. این خطای شناختی، که گاهی به آن Overweighting of Low Probabilities میگویند، باعث میشود تصمیمهای غیربهینهای بگیریم.
سؤالم این است: آیا این فقط یک خطای ذهنی است یا عوامل محیطی مثل اخبار، سیاستهای پولی یا حتی ساختار بازار هم در آن نقش دارند؟
تأثیر تفکر فاجعهآمیز بر استراتژیهای معاملاتی
وقتی ذهن یک تریدر درگیر تفکر فاجعهآمیز میشود، استراتژیهای معاملاتی او نیز دستخوش تغییر میشوند. در ادامه، به چند مورد از این تأثیرات میپردازم.
خروج زودهنگام از معاملات سودده
یکی از رایجترین اشتباهاتی که خودم بارها مرتکب شدهام، خروج زودهنگام از یک موقعیت سودده به دلیل ترس از معکوس شدن روند است. فرض کنید سهمی را خریدهام و قیمت آن ۱۰٪ رشد کرده است. دادهها نشان میدهند که روند صعودی احتمالاً ادامه دارد، اما ذهنم شروع به تصور سناریوهایی مثل سقوط ناگهانی بازار میکند. نتیجه؟ فروش زودهنگام و از دست دادن سودهای بیشتر.
این رفتار را میتوان با مدلهای ریاضی توضیح داد. اگر سود مورد انتظار یک معامله را با فرمول زیر محاسبه کنیم:
E(P)=∑(Pi⋅Vi)
که در آن Pi احتمال وقوع سناریوی i و Vi ارزش آن سناریو است، ذهن یک تریدر ممکن است بهاشتباه Pi را برای سناریوهای منفی بیش از حد بالا فرض کند. این باعث میشود سود مورد انتظار کاهش یابد و تصمیم به خروج بگیریم.
اجتناب از ریسکهای منطقی
تفکر فاجعهآمیز گاهی باعث میشود از فرصتهای خوب صرفنظر کنیم. مثلاً، در دوران سیاستهای پولی انقباضی (مثل افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو)، ذهن یک تریدر ممکن است بهجای تحلیل دادههای کلان اقتصادی، صرفاً به سناریوهای منفی مثل رکود جهانی متمرکز شود. این موضوع میتواند مانع از سرمایهگذاری در داراییهایی شود که در بلندمدت سودآورند.
فکر میکنم اینجا باید پرسید: آیا همیشه باید به دادهها اعتماد کنیم یا گاهی شهود هم نقش مهمی دارد؟
نقش عوامل کلان در تقویت تفکر فاجعهآمیز
نمیتوانم نقش عوامل خارجی را در شکلگیری ذهنیت یک تریدر نادیده بگیرم. عواملی مثل سیاستهای پولی، اخبار رسانهای و حتی ساختارهای سیستمی بازار میتوانند این نوع تفکر را تشدید کنند.
سیاستهای پولی و تأثیر آن بر ذهنیت تریدرها
وقتی بانکهای مرکزی نرخ بهره را افزایش میدهند، بازارها معمولاً با نوسانات بیشتری روبهرو میشوند. این نوسانات، ذهن یک تریدر را به سمت پیشبینیهای منفی سوق میدهد. برای مثال، در سال ۲۰۲۳، وقتی فدرال رزرو نرخ بهره را بهسرعت بالا برد، بسیاری از تریدرها از ترس رکود، شروع به فروش داراییهای پرریسک کردند. اما دادهها نشان میداد که برخی صنایع (مثل تکنولوژی) همچنان رشد پایداری داشتند.
اینجا یک تناقض وجود دارد: از یک طرف، سیاستهای پولی انقباضی میتوانند رشد اقتصادی را کند کنند؛ از طرف دیگر، تریدرهایی که بیش از حد به این سیاستها واکنش نشان میدهند، ممکن است فرصتهای سودآور را از دست بدهند. به نظرم، باید تعادلی بین تحلیل کلان و تصمیمگیریهای خرد پیدا کنیم.
اثر اخبار و رسانهها
رسانهها هم نقش بزرگی در تقویت تفکر فاجعهآمیز دارند. تیترهایی مثل «سقوط قریبالوقوع بازار» یا «بحران اقتصادی در راه است» ذهن یک تریدر را به سمت بدترین سناریوها میبرند. خودم بارها تحت تأثیر این تیترها قرار گرفتهام و تصمیمهای غیرمنطقی گرفتهام. اما وقتی دادهها را بررسی میکنم، میبینم که واقعیت اغلب پیچیدهتر از این تیترهاست.
چگونه ذهن یک تریدر را مدیریت کنیم؟
حالا که مشکل را شناسایی کردیم، سؤالم این است: چگونه میتوانیم ذهن یک تریدر را از دام تفکر فاجعهآمیز نجات دهیم؟ در ادامه، چند راهکار کاربردی پیشنهاد میکنم.
استفاده از سیستمهای معاملاتی خودکار
یکی از راههایی که خودم امتحان کردهام، استفاده از الگوریتمهای معاملاتی است. این سیستمها بر اساس دادهها و قوانین از پیش تعیین شده عمل میکنند و احساسات را از معادله حذف میکنند. برای مثال، یک سیستم مبتنی بر میانگین متحرک (Moving Average) میتواند سیگنالهای خرید و فروش را بدون توجه به پیشبینیهای فاجعهآمیز ذهنم تولید کند.
تمرین ذهنآگاهی (Mindfulness)
شاید عجیب به نظر برسد، اما تمرین ذهنآگاهی به من کمک کرده تا واکنشهای احساسیام را کنترل کنم. وقتی حس میکنم ذهنم به سمت سناریوهای منفی میرود، چند دقیقه مکث میکنم، نفس عمیق میکشم و دادهها را دوباره بررسی میکنم. این کار باعث میشود تصمیمهای منطقیتری بگیرم.
تحلیل سناریوهای مختلف
یکی دیگر از روشهایی که توصیه میکنم، تحلیل سناریوهای مختلف با احتمال وقوع آنهاست. بهجای تمرکز روی بدترین حالت، تمام سناریوهای ممکن را بررسی میکنم و برای هرکدام برنامهای دارم. این کار ذهن یک تریدر را از تلهی تفکر فاجعهآمیز آزاد میکند.
پرسشهای باز برای آینده
در پایان، فکر میکنم هنوز سؤالات زیادی بیپاسخ ماندهاند. آیا تفکر فاجعهآمیز صرفاً یک خطای شناختی است یا بخشی از طبیعت انسان است که نمیتوانیم کاملاً حذفش کنیم؟ آیا در دنیایی که تمرکززدایی (مثل بلاکچین و ارزهای دیجیتال) روزبهروز پررنگتر میشود، ذهن یک تریدر باید به روشهای جدیدی برای مدیریت ریسک مجهز شود؟ و مهمتر از همه، چگونه میتوانیم بین دادههای سرد و سخت و شهود انسانی تعادل برقرار کنیم؟
اینها سوالاتی هستند که هنوز هم ذهنم را مشغول کردهاند و امیدوارم روزی پاسخهای روشنتری برایشان پیدا کنم.
ارادتمند،سامیار ۰۴.اردیبهشت.۱۴۰۴