زمانی که به گذشتهی معاملاتی خودم نگاه میکنم، چیزی که بیشتر از همه توجهم را جلب میکند، تکرار برخی رفتارها و تصمیمهاست. تصمیمهایی که فکر میکردم «شرایطی» یا «تصادفی» گرفتهام، اما حالا میبینم پشتشان الگویی پنهان بوده. در این مقاله، تلاش میکنم به الگو حرکتی قیمت در بازار بپردازم؛ نه آنهایی که در تحلیل تکنیکال میشناسیم، بلکه آنهایی که از دل دادهها و رفتارهای شخصی و جمعی بیرون میآیند.
آیا تریدها واقعاً تصادفی هستند؟
گاهی فکر میکنم: اگر ما واقعاً داریم تصمیمهای منطقی و مستقل میگیریم، پس چرا اینهمه شباهت بین تریدهای گذشتهمان پیدا میشود؟ چرا نقاط ورود، خروج، و حتی اشتباهاتمان اینقدر تکراریاند؟ این پرسش ساده نیست. اما نقطهی شروع خوبی دارد: تحلیل ترید و رسیدن به اینکه الگو حرکتی قیمت در بازار فراتر از تکنیکال است.
رفتار تکرارشونده یا تصمیم تکراری؟
ما عادت داریم فکر کنیم که هر ترید یک تصمیم جدید است. اما اگر از دید یک تحلیلگر داده به ماجرا نگاه کنیم، درمییابیم که بسیاری از تصمیمهایمان تابع شرایط مشابه، هیجانات مشابه و تریگرهای مشابهاند. وقتی الگوها را در ژورنال معاملاتیام بررسی میکنم، گاهی حس میکنم انگار یک رباتم که فقط به محرکها واکنش نشان میدهد. اینجاست که «تحلیل داده» تبدیل میشود به ابزاری برای «فهمیدن خودم».
فراتر از نمودار: الگوهایی که در ژورنالها پنهاناند
از مدتها پیش شروع کردهام به دستهبندی معاملاتم بر اساس پارامترهایی که فراتر از قیمت و حجم هستند؛ مثل حالت روانی، زمان تصمیمگیری، یا حتی وضعیت جسمی.
چگونه دادههای شخصیام الگوها را برملا میکنند؟
وقتی بهصورت طبقهبندیشده بررسی میکنم که مثلاً در روزهای پرنوسان، چقدر تمایل به ورود سریع دارم، یا در شرایط خستگی چقدر احتمال دارد حد ضرر را جابهجا کنم، الگوهایی کشف میکنم که هیچ نمودار قیمتی به من نشان نمیدهد. این دادهها خام نیستند؛ آنها اطلاعات رفتاریاند، و بهنوعی نقشهی مغز معاملاتی من.
تریگرهای روانی و سیستمی: مدل چندلایه
در مدلی که برای خودم ساختهام، هر ترید نتیجهی سه لایه است:
- دادههای بازار (قیمت، حجم، ساختار)
- دادههای سیستمی (قوانین استراتژی)
- دادههای ذهنی (حالت احساسی و روانی)
اگر در هر کدام از این لایهها الگوی خاصی پیدا شود، احتمال تکرار رفتار بالا میرود؛ حتی اگر شرایط بازار تغییر کرده باشد.
تحلیل داده برای کشف الگوهای پنهان
کاربرد شبکههای بیزی برای تحلیل رفتار تریدر
یکی از ابزارهایی که در تحلیل دادههای معاملاتیام استفاده میکنم، شبکههای بیزی است. این شبکهها کمک میکنند بین پارامترهای ظاهراً نامرتبط، روابط آماری بسازم. مثلاً:
احتمال اینکه زودتر از حد، از معامله خارج شوم، وقتی نوسان بازار بالاست و شب قبل خواب کافی نداشتهام.
خوشهبندی رفتارها با الگوریتمهای Machine Learning
در یک دوره، دادههای چند ماه معاملاتم را با الگوریتم K-Means خوشهبندی کردم. نتیجهاش جالب بود: سه دسته رفتار غالب پیدا کردم که اصلاً فکرش را نمیکردم. یکی از آنها مربوط به معاملاتی بود که بعد از یک ضرر بزرگ گرفته بودم و مشخصهشان ورودهای سریع، بدون تحلیل و با حجم بالا بود.
الگوهای جمعی و اثرات کلان: ما تنها نیستیم
سیاست پولی چگونه الگوها را تحریف میکند؟
بازارها فقط از تصمیم من و تو ساخته نمیشوند. در دورههایی که فدرال رزرو سیاست انبساطی اتخاذ کرده، حجم نقدینگی باعث شده حتی استراتژیهای متوسط هم سوده باشند. این یعنی دادههایی که در چنین دورههایی جمع میکنیم، ممکن است «توهم مهارت» ایجاد کنند. وقتی سیاست تغییر کند، آن الگوها دیگر جواب نمیدهند.
تمرکززدایی بازار و اثراتش بر الگوهای رفتاری
با گسترش بازارهای کریپتو، تمرکززدایی نهفقط در ساختار فنی، بلکه در رفتار تریدرها هم نمود پیدا کرده. دیگر فقط ساعت نیویورک مهم نیست. این یعنی الگو حرکتی قیمت در بازار، حالا بهجای یک هستهی مرکزی، در قالب چند خوشهی منطقهای و زمانی شکل میگیرند. این موضوع، تحلیل داده را پیچیدهتر ولی دقیقتر میکند.
تریگرهای ذهنی، سیستمی یا توهمی؟
یکی از دغدغههای شخصی من همیشه این بوده که چطور بفهمم تریگری که استفاده میکنم، واقعاً کارا است یا فقط بهصورت تصادفی در گذشته جواب داده. وقتی به دادهها نگاه میکنم، گاهی متوجه میشوم که برخی تریگرها فقط در دورههایی خاص خوب عمل کردهاند. مثلاً تریگر شکست مقاومت، در دورههایی که نقدینگی بالا بوده، عملکرد خوبی داشته ولی در بازارهای رنج، اغلب باعث ضرر شده.
نسبت سود به تکرار: یک شاخص جایگزین برای فیلتر تریگرها
مدلی برای خودم طراحی کردهام که بهجای درصد برد، نسبت سود هر تریگر به میزان تکرارش را بررسی میکند. اگر تریگری فقط دو بار تکرار شده ولی سود خوبی داده، برایم قابلاعتماد نیست. ولی اگر تریگری ۵۰ بار تکرار شده و میانگین سود متعادلی دارد، آن را در استراتژیهایم نگه میدارم.
نتیجهگیری یا آغاز پرسشهای جدید؟
الگو حرکتی قیمت در بازار، نهتنها وجود دارند، بلکه گاهی عمیقتر از آنیاند که فکرش را میکنیم. اما پرسش اساسی باقی میماند:
آیا این الگوها حاصل ساختار بازارند، یا آینهای از ذهن ما؟
شاید پاسخ، ترکیبی از هر دو باشد. چیزی که برای من مهم شده، ساختن یک سیستم تحلیل دادهایست که نهتنها بازار را بخواند، بلکه خودم را هم بشناسد. چون در واقعیت آنچه فهمیدم «الگوی تکرارشونده»، خودِ منم.
ارادتمند،سامیار ۲۱.خرداد.۱۴۰۴